مجله خردسال 450 صفحه 6

کد : 104697 | تاریخ : 02/07/1390

سنجاب بیدار نشد. او توی خواب دمش را تکان می­داد و همه چیز را می­شکست. زرافه گفت: «چی کار کنیم؟» طوطی سبز گفت:«هر چی گردو در خانه­هایتان دارید، بیاورید.» همه گردوهایشان را آوردند. خانه­ی سنجاب پر از گردو شد. سنجاب توی خواب،دمش را تکان داد و ... تق ... .تق.... تق.... با دمش همه ی گردوها را شکست. اما بیدار نشد. زرافه و طوطی و خرگوش، با هم کمک کردند و خانه را تمیز کردند. میز و صندلی شکسته را هم درست کردند. صبح شد. خورشید آمد. سنجاب خوش حال از خواب بیدار شد و دید ... به ... خانه­اش پر از مغز گردو است .سنجاب خندید و گفت:«دیشب خواب یک کیسه گردو دیدم. گردوها را با دمم شکستم!» همه گفتند: «خسته نباشی!»

[[page 6]]

انتهای پیام /*