مجله خردسال 458 صفحه 19

کد : 104906 | تاریخ : 28/08/1390

کجا بخوابم محمدرضا شمس شب خسته بود. خوابش میآمد. گفت:«من کجا بخوابم؟» کوه گفت:«بیا اینجا بخواب.» شب رفت نوک کوه. دست و پایش را جمع کرد. گرد شد و خوابید. توی خواب قلخورد و افتاد پایین. گفت:«من کجا بخوابم؟» چاه گفت:«بیا اینجا بخواب.» شب رفت. چاه تاریک بود. شب ترسید. پرید بیرون و گفت:«من کجا بخوابم؟» غار گفت:«بیا اینجا بخواب.» شب رفت. غار کوچک بود. نصف شب بیرون ماند. گفت:«من کجا بخوابم؟» رود گفت:«بیا اینجا بخواب. شب رفت. خیس شد. آب از سرو رویش چکید. گفت:«من کجا بخوابم؟» ستارهها او را دیدند. دلشان سوخت. گفتند:«بیا اینجا بخواب!» بعد دست او را گرفتند و بالا کشیدند. شب آنقدر خسته بود که وسط آسمان دراز کشید و خوابید و تا صبح از آسمان چکچک آب چکید!

[[page 19]]

انتهای پیام /*