افسانه شعبان نژاد پاییز پاییز که از راه رسید رفت توی باغ و گل چید پرستوها تا دیدنش پریدند ابرا یواش روی زمین چکیدند پاییز دوید و رفت کنار گلها آهسته گفت:«لالایی لایی لالا» گلها همه خوابیدند خواب بهار رو دیدند