مجله خردسال 462 صفحه 6

کد : 105005 | تاریخ : 26/09/1390

دختر کوچولو رسید. دختر کوچولو توی رختخواب دراز کشیده بود و آهسته ناله میکرد. خواب دلش گرفت. قلبش تاپ تاپ زد. گونهی داغ دخترک را بوسید و بیمعطلی پرید توی چشمهایش. همان موقع، شب از راه رسید. اما دختر کوچولو، راحت و آسوده خوابیده بودو دیگر ناله نمیکرد. شب لبخند زد. اتاق پر از آرامش شب و خواب شد.

[[page 6]]

انتهای پیام /*