مجله خردسال 8 صفحه 8

کد : 105203 | تاریخ : 23/08/1381

فرشته¬ها دیروز، به خانه¬ی خاله¬ام رفته بودم. خاله¬ی من یک بچه¬ی کوچولوی کوچولو به دنیا آورده است. پدر بــزرگم او را بغل کرد، در گوشش دعا خواند و گفت: «این بچه، هدیه¬ی خداوند است. باید از او خوب مواظبت کنید.» من پیش پدر بزرگم نشستم و پرسیدم :«من هم هدیه¬ی خدا هستم؟» پدر بزرگم مرا روی پایش نشاند، سرم را بوسید و گفت : «همه¬ی بچه¬ها هدیه¬ی خدا هستند. خدا مهربان است و همیشه چیزی را که خیلی دوست دارد به ما هدیه می¬کند. مثل تو و همه¬ی بچه¬های دنیا.»

[[page 8]]

انتهای پیام /*