مجله خردسال 105 صفحه 8

کد : 105315 | تاریخ : 23/07/1383

فرشتهها هنوز هوا روشن نشده بود که با بوی غذا ازخواب بیدار شدم. پدر و مادرم، هردو بیدار بودند. چراغهای خانه روشن بود. صدای قرآن می­آمد. وقتی پدر و مادرم سحری می­خوردند، من کنار سفره نشستم. خیلی خوابم می­آمد. سرم را روی پای پدر گذاشتم و خوابیدم. ماه رمضان بوی خوبی دارد. بوی فرنی، بوی نان، بوی سبزی. ماه رمضان از صبح خیلی زود چراغ خانهها روشن می­شود. ماه رمضان خانهها پر ازفرشته می­شود.

[[page 8]]

انتهای پیام /*