مجله خردسال 109 صفحه 19

کد : 105354 | تاریخ : 21/08/1383

خندید و گفت: «مگر خانه دارد؟» گفت: «اگر خانه ندارد، پس شبها کجا می­خوابد؟» گفت: «دیر شده. بایدبرویم و ببینیم شبها کجا می­خوابد.» قاه قاه خندید وگفت: « اصلا خانه ندارد. که نمی خوابد.» گفت: «پس کجا می­رود؟» گفت: « هیچ کجا نمی­رود. زمین می­چرخد. آن­وقت یک طرف آن تاریک و طرف دیگر روشن می­شود.» خمیازه کشید و گفت: «بی­چاره اصلا نمی خوابد.» گفت: «و خانه­ای هم ندارد.» گفت: «ولی ما هم می­خوابیم و هم خانه داریم!» بعد هر سه با هم به طرف طویله رفتند تا بخوابند. هم چشمهایش را بست وخوابید.

[[page 19]]

انتهای پیام /*