فرشتهها
مادرم میگوید: «فرشتهها همیشه و همهجا مراقب بچهها هستند.» مادرم میگوید: «فرشتهها بچهها را خیلی دوست دارند.»
دیروز یک جوجه گنجشک از لانهاش بیرون افتاده بود. درست زیر درخت.
من جوجه را پیدا کردم و به کمک دایی عباس، جوجه گنجشک را دوباره توی لانهاش گذاشتیم.
من به مادرم گفتم: «فرشتهها از بچههای حیوانات مراقبت نمیکنند.»
مادرم گفت: «فرشتهها بچههای حیوانات را هم دوست دارند و مراقبآنهاهستند. تو فرشتهی قشنگ من، به جوجه گنجشککمککردی تا به لانهاش برگردد.»
من فکر میکنم مادر هم یک فرشته است. چون او همیشه و همه جا مواظب من است.»
[[page 8]]
انتهای پیام /*