مجله خردسال 153 صفحه 6

کد : 105565 | تاریخ : 07/07/1384

سنجاب فریاد زد: «تو چه وقت به مسافرت رفتی که ما نفهمیدیم؟ من و تو از روزی که به دنیا آمده ایم، همین جا توی این جنگل و روی یک درخت زندگی می­کنیم. چرا دروغ می­گویی؟» میمون، غمگین و ناراحت دستش را جلوی چشم­هایش گرفت. شاید می­خواست گریه کندکه ناگهان فیل گفت: «میمون دروغ گو نیست! او یک قصه گوی ماهر است!» همه با تعجب پرسیدند: «قصه گو؟» فیل گفت: «بله! قصه­گو یعنی کسی که فکر و خیال­های قشنگش را طوری برای دیگران تعریف کند که آن­ها هم سرگرم شوند و هم چیزهای تازه یاد بگیرند.» آن روز تعریف کردن ماجراهای سفر فیل، تا شب طول کشید. اما هنوز که هنوز است قصه­های قشنگ میمون تمام نشده و همه از شنیدن آن­ها هم خوش­حال می­شوند و هم سرگرم.

[[page 6]]

انتهای پیام /*