مجله خردسال 153 صفحه 20

کد : 105579 | تاریخ : 07/07/1384

قصهیحیوانات 2) و خانم موشه کنار بچه­ها ماند. 4) گرگ آقا موشه را دید. با دست او را به هوا پرت کرد و دهانش را باز کرد تا او را بخورد. 1) یک روز آقا موشه از لانه بیرون آمد تا غذا پیدا کند. 3) آن روز یک گرگ گرسنه هم برای پیدا کردن غذا، از لانه بیرون آمده بود.

[[page 20]]

انتهای پیام /*