بچه آهو ناگهان صدای مادرش را شنید. بچه آهو به طرف صدا رفت و مادر و خالهجان را دید. او خیلی خوش حال شد. بچه آهو قول داد که هیچ وقت از مادرش دور نشود. مادر، بچه آهو را بویید و بوسید و به او شیر داد.