خواب من
افسانه شعباننژاد
دیشب خدا اومده بود بگو کجا؟ تو خواب من خدا جونم نشسته بود کنار رخت خواب من
تو دست او یه عالمه ستاره، چشمک میزدن
تا چشمم افتاد به اونا
یکی گذاشت تو دست من
گفت: «مال تو که صبح زود ظرفی پر از دون میکنی کفترامو تو خونه تون همیشه مهمون میکنی»
[[page 10]]
انتهای پیام /*