قصهی حیوانات
فیل کوچولو به طرف جنگل رفت تا بازی کند.
یک روز، گروهی از فیلها به رودخانهای نزدیک یک جنگل سبز و زیبا رسیدند.
بچه فیل گفت:
«خوب معلوم است! من یک فیل هست!»
میمونی از بالای درخت او را دید و
پرسید: «تو دیگر چه جور حیوانی هستی؟!»
[[page 20]]
انتهای پیام /*