مجله خردسال 223 صفحه 17

کد : 105884 | تاریخ : 26/11/1385

قاب عکس آبرنگ اره چکش تولدمادر یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. چند روز به تولد مادر مانده بود. میخ تخته کوچولو و پدر مشغول کار بودند. آن­ها می­خواستند برای مادر هدیه­ای زیبا درست کنند. پدر یک را برداشت و آن را با برید و به چند قسمت تقسیم کرد. حالا موقع استفاده از و بود.

[[page 17]]

انتهای پیام /*