مجله خردسال 225 صفحه 17

کد : 105940 | تاریخ : 10/12/1385

زیر باران لاک پشت شیرینی باران مورچه یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز وقتی که به دنبال غذا می­گشت، چشمش به یک بزرگ افتاد. نمی­دانست چه طور را با خودش به لانه ببرد. در همین فکر بود که ناگهان شروع به باریدن کرد.

[[page 17]]

انتهای پیام /*