مجله خردسال 236 صفحه 22

کد : 106029 | تاریخ : 10/03/1386

پدرمن... پدر من کارگر است. او در یک کارخانه­ی ماشین­سازی کار می­کند. ما خودمان ماشین نداریم. یک روز به پدرم گفتم: «امروز یک ماشین برای خودمان درست کنید!» پدر خندید و گفت: «درست کردن ماشین کار خیلی خیلی سختی است. من به تنهایی نمی­توانم یک ماشین واقعی درست کنم. در کارخانه، کارگرهای زیادی کار می­کنند و با کمک دستگاه­های مختلف یک ماشین درست می­شود.» یک روز پدر من یک عکس از کارخانه برایم آورد. آن­جا بزرگ بود. پر از دستگاه و پر از کارگرهایی که همه مثل پدرم لباس پوشیده بودند. کاش آن­ها یک روز فقط برای خودشان ماشین بسازند!

[[page 22]]

انتهای پیام /*