مجله خردسال 256 صفحه 18

کد : 106317 | تاریخ : 02/06/1395

زرافه فیل همستر طوطی دندان­های تیز یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز روی درخت بود که را دید و فریاد زد: «وای چه موش کوچولویی!» رفت توی سوراخ و گفت: «من موش نیستم. من هستم.» گفت: «پس چرا ترسیدی و رفتی توی سوراخ؟» آرام سرش را بیرون آورد و گفت: «من خیلی کوچولو هستم برای همین هم از همه می­ترسم.» به دور و بر نگاه و را دید که همراه به طرف درخت می­آید. فریاد زد:

[[page 18]]

انتهای پیام /*