مجله خردسال 291 صفحه 27

کد : 106522 | تاریخ : 02/06/1395

دست کودک را در دست بگیرید و در حال بازی با انگشتان او این شعر را بخوانید. قصه های پنج انگشت · مصطفی رحماندوست جشن تولد کوپلو بود. مامان و بابا خانه را چراغانی کردند و به بچه ها گفتند: « شمع و کیک و بادکنک بخرید.» اولی گفت:« بزن بریم!» دومی گفت:« کیک بخریم! شمع بخریم!» سومی گفت:« دیر نکنین. پول ببرین.» چهارمی گفت:« یه هدیه خوب بخرین.» کپلو چی گفت؟ گفت:« جونی جونی، آخ جون میوه و شیرینی شده فراوون شمع و چراغ و پولک روز تولد منه تولدم مبارک.

[[page 27]]

انتهای پیام /*