مادر فریاد زد:« مراقب باش نیفتی!» پدر از همه زودتر پیاده شد و به طرف پنگوئن کوچولو دوید. حالا پدر، مادر و پنگوئن کوچولو، کنار هم بودند. خوش حال و خندان.