مجله خردسال 294 صفحه 4

کد : 106555 | تاریخ : 02/06/1395

هدیه مرجان کشاورزی آزاد روزی حضرت محمد (ص) در خانه بودند که کسی در زد. پیامبر در را باز کرند و مردی را دیدند که کوزه ای پر از عسل در دست دارد. پیامبر با خوش رویی با مرد احوالپرسی کردند. مرد کوزه را به پیامبر داد و گفت:« کسی در راه مرا دید و از من خواستکه این کوزه ی عسل را برای شما بیاورم.» پیامبر پرسیدند:« کسی که عسل را داد اسمش را نگفت؟» مرد گفت:« نه چیزی به من نگفت» پیامبر کوزه ی عسل را گرفتند و از مرد تشکر کردند. کمی گذشت دوباره، صدای در آمد. کسی به در می کوبید. پیامبر رفتند و در را باز کردند. مردی پشت در بودکه با دیدن پیامبر سلام داد. لبخندی زد و گفت:« آمده ام تا پول عسل را بگیرم!» حضرت محمد (ص) با تعجب پرسیدند:« مگر کوزه ی عسل هدیه نبود؟» مرد گفت:« نه!» پیامبر گفتند:« پس چرا آن را برای من فرستادی؟» مرد گفت:« چون می خواستم هر طور شده شما آن را از من بخرید!»

[[page 4]]

انتهای پیام /*