مجله خردسال 436 صفحه 18

کد : 107130 | تاریخ : 02/06/1395

خانهای پر از خنده و شوخی شبها، وقتی بابا از سرکار به خانه میآید، من میروم و یک گوشه قایم میشوم. وقتی بابا خسته و بیحوصله است، خیلی زود مرا پیدا میکند و بازی ما تمام میشود. اما وقتی خوشحال است و خسته نیست. هر چهقدر میگردد، نمیتواند مرا پیدا کند! آن وقت من ومامان می خندیم و خانهی ما پر از خنده و شوخی میشود. کاش بابای من هیچوقت خسته و بیحوصله از سرکار نیاید!

[[page 18]]

انتهای پیام /*