
آب را روی لبهای خشک جیمی ریخت و گفت: «جیمی، خواهش میکنم بیدار شو. من کرین هستم. صدای مـرا میشنوی؟» دکتر استرانگ به کرین گفت: «همینـطور بـا او حرف بزن شاید صدای تو تنها چیزی باشد که او نیاز دارد.» او همچنین به همسرش گفت: «این دستمالها را خیس کن و روی دست و پای جیمی بگذار،
باید تبش را پایین بیاوریم.»آنها دوباره به جیمی آب دادند. ناگهان دکتر استرانگ با هیجـان گفت: «بچهها شما هم دیدید؟ او لبهایش را تکان داد، آب را بلعید.» سامی گفت: «فکر کنم پلک چشم او لرزید».
کرین گفت: «چشمهایت را باز کن جیمی! منم کرین. من خانوادهای پیدا کردهام که میخواهند هر دوی ما را به فرزندی بپذیرند. حالا چشمهایت را باز کن.» مادر استرانگ بـا صدایـی مهربان و لـرزان گفـت: «جیمی، پسرم بخاطر کرین چشمهایت را باز کن. او خیلی به دنبال تو گشته است». جیمی به آرامی چشمهایش را باز کرد و به
بچهها نگاه کرد. او در حالیکه لبخند کمرنگی بر لب داشـت، آهستـه گفـت: «کرین میدانستم به دنبـالـم میآیی، منتظرت بودم.» سپس دوباره از حال رفـت. در همین موقع آمبولانس آمد، آنها جیم را با برانکار داخل آمبولانس گذاشتند. دکتر استرانگ هم به همراه او رفـت. بقیه هم سوار ماشین شدند و آژیرکشان به دنبال آمبولانس به بیمارستان رفتند. پرستارها و دکترها تلاش میکردند تا جیم را نجات دهند. دکتر استرانگ گفت: «جیمی مشکلات زیـادی دارد ولی مطمئنـم که خوب میشود.» کتی پرسید: «چه مدتی باید در بیمارستان بماند؟»
دکتر گفت: «فکر میکنم او دست کم باید یک هفته اینجا باشد. بعد او را به بیمارستان خودمان میبریم. شاید
مدت زیادی هم آنجا بماند تا پایش کاملاً
خوب شود». دکتر استرانگ ادامه داد: «من و مادر
استرانگبهیک هتلمیرویم؛ ولیکرینهمینجا
در بیمارستان میماند، او به جیم کمک میکند تا
سریعتر خوب شود. من هم به محل زندگی او تلفن
میکنم و خبر میدهم که کرین با ماست.» سامی
گفت: «بنظرم بهتـر است من هم مدتی به مدرسه نروم. هم برای خودم بهتر است و هم برای معلمم.» همه خندیدند. کتـی گفت: «نه سامی. او دلش برایت تنـگ میشود.» سامی گفت: «متشکرم کتی، ولی تو خواهی منی و مجبوری مرا دوست داشته باشی.» آقای همستر گفـت: «خوب ما باید کتی را به خانهاشان برسانیم.» همه از کتی و آقای فیشر تشکر کردند و سوار ماشین شدند. آنها خیلی خوشحال بودند و به سختی میتوانستند منتظر کرین و جیم بمانند.
«به نظر شما حال جیمی کاملاً خوب میشود؟»
ادامه دارد
[[page 25]]
انتهای پیام /*