مجله کودک 15 صفحه 11

کد : 107829 | تاریخ : 13/10/1380

«از فردا باحجاب می¬شوی؟» محکم پاسخ می¬دهد: «فعلاً، فقط در مدرسه، اما سعی می¬کنم بیرون از مدرسه هم کم کم باحجاب کامل باشم.» در مدرسۀ دیگری که نرگس در آن درس می¬خواند، همۀ بچه¬ها بی¬حجابند. البته فقط در مدرسه. همۀ بچه¬ها می¬توانند مقنعه¬هایشان را در حیاط و کلاس بردارند. خانم مدیر دربارۀ حجاب می¬گوید: «نباید بچه¬ها را مجبور کنیم یا آنها را بترسانیم. بچه¬ها آن¬قدر پاک و ساده هستند که خود به خود به سمت خوبی¬ها گرایش دارند. باید شرایط را طوری فراهم کنیم که آنها حجاب را دوست داشته باشند وگرنه حجاب از ترس ما یا نمرۀ انضباط چیز خوبی نیست. ما باید بچه ها را مطمئن کنیم کار درست داشتن حجاب است و یا شرایطی که در آن قرار می¬گیرند، نباشند.» مریم، همکلاسی نرگس است. وقتی مادرش دنبال او می¬آید تعجب می¬کنم. مریم چادر سر کرده و مادرش بدون چادر است. مادر مریم می¬گوید: «ما اجازه دادیم او خودش انتخاب کند دخترم مجبور نیست طوری زندگی کند که من هستم.» مریم می¬گوید: «خانم مدیر گفته چادر سنت ایرانیان قدیم است و حجاب دستور دین اسلام. من مسلمان و ایرانی بودن را با هم دوست دارم»

[[page 11]]

انتهای پیام /*