
ماستمالی کردن!
از دوران حکومت رضاخان پهلوی، ماجراهای مختلفی
نقل شده و بیشتر این ماجراها مربوط به ظلم و بیداد او
نسبت به مردم مظلوم ایران است. اما بعضی از این ماجراها
از دایرۀ تاریخ بیرون آمده و به شکل ضربالمثل یا کنایه
در گفتار مردم جای گرفته است. یکی از این ماجراها مربوط
میشود به ضربالمثل «ماستمالی کردن!»
و اما داستان چه بود!
محمدرضا پهلوی، پسر رضاخان تصمیم به ازدواج
داشت، البته اولین ازدواج او! عروس «فوزیه» نام داشت و
مصری بود. به همین دلیل مهمانان و همراهان عروس
باید از مصر به ایران میآمدند تا در جشن عروسی شرکت
کنند.آن زمان مناسبترین وسیلۀ سفری که برایشان آماده
شد، قطاری بود که از جنوب وارد ایران میشد. از هزینههای
بسیار و چراغانی خیابانها و جشنهای آنچنانی که بگذریم،
رضاخان دستور جالبتری صادر کرد وآن این بود که
باید دیوار خانههای روستایی که در مسیر حرکت قطار
قرار دارند، با گچ سفید شود، تا همه چیز زیبا به نظر
بیاید! در یکی از روستاها چون در دسترس نبود و
فرمان رضاخان باید اجرا میشد، بخشدار دستور داد با
کشک و ماست (که در آن ده فراوان بود) دیوارها را
سفید کنند.
این سفیدکاری هرچند که خیلی گران تمام شد!
ولی آن قدر دوام داشت که قطار ملکه فوزیه بیاید و
برود.
از آن روز به بعد ماجرای ماستمالی کردن دیوارهای
آن روستا بین مردم نقل شد و همه آن را برای هم
گفتند و خندیدند.تا آن که امروز به صورت ضربالمثلی
رایج درآمد. حالا هروقت کسی ظاهر کاری را درست کند،
اما اساس آن خراب باشد میگویند: «فلانی قضیه را
ماستمالی کرد.» یعنی بایک پوشش ظاهری همه چیز را
پنهان کرد!
به نظر میرسد بسیاری از سیاستهای رضاخان و
پسرش محمدرضا برپایۀ همین ماستمالی کردن اوضاع
بنا شده بود! همانطور که قدرت و کاخ و سلطنتشان هم
از درون ویران بود و عاقبت هم بر سرشان خراب شد.
[[page 15]]
انتهای پیام /*