
مردی از
بهشت
افشین علاء
یکی بود و یکی بود و خدا بود
نه آدم بود در عالم، نه حوّا
خدا میخواست دین تنها نباشد
علی را از بهشت آورد بر خاک
چو آمد، کعبه شد گهوارۀ او
زمین و آسمان شد دست بوسش
علی با غصّه و غم آشنا بود
برای بیپناهان آشیان ساخت
علی خوابید، امّا سیر هرگز
علی سر در درون چاه میکرد
بدیها دید او در زندگانی
جدا از او مکن ما را خدایا
در اینجا از بدیها دورمان کن
خدا بود و خدا بیانتها بود
علی بود و محمّد بود و زهرا
محمّد در زمین تنها نباشد
به خاک تشنه، او چون چشمۀ پاک
روان شد آیهها دربارۀ او
علی داماد شد، زهرا عروسش
علی با درد عالم آشنا بود
برای بینوایان سفره انداخت
خورشت دیگری با شیر،هرگز
جهان را شرمگین از آه میکرد
نمیگنجید در دنیای فانی
در این دنیا و آن دنیا، خدایا
در آنجا با علی محشورمان کن.
[[page 8]]
انتهای پیام /*