
چاپ کردم دیدار با علیرضا متولی،مدیر انتشارات رویش
گفتگو:آزاده اکبری
برای آینده بچهها باشد. من فکر
میکنم کتاب هم میتواند مثل پولی باشد
که میشود آن را ذخیره کرد و بعداً از آن سود برد.
شاید الان یک کتاب فقط داستان، نقاشی یا شعر باشد، ولی
همین کتابها وقتی بچهها بزرگ میشوند، در زندگی آنها تأثیر
میگذارد. دوست دارم کتابی چاپ کنم که بهترین تأثیر را
در آینده بچههای سرزمینم داشته باشد.
● داستانهایی را که مینویسید، برای بچههایتان
میخوانید یا نه؟
§ چون من برای نوجوانها مینویسم و بچههایم هنوز
کودک هستند، خیلی از آنها را نمیتوانم برایشان بخوانم؛ امّا
دختر بزرگم تازه به سن نوجوانی رسیده، بعضی از داستانهایم
را دوست ندارد. چون من آنها را خیلی وقت پیش نوشتهام؛
امّا آخرینکتابم باروت و باران راخیلی دوست دارد و چندینبار
آن را خوانده.
● بچههای نویسندهها با بقیه بچهها چه فرقی
دارند؟
§ نویسندهها چون باید مدت زیادی تنها باشند و ناشرها
چون کار خیلی گستردهای دارند، کمتر وقت دارند که پیش
بچههایشان بمانند؛ امّا این بچهها وقتی کتابهای پدر و مادرشان
را میخوانند، به آنها افتخار میکنند و دوستشان دارند.
● چطور میشود ناشر شد؟
§ اول از همه باید عاشق این کار باشی. چون کار خیلی
سختی است و مشکلات زیاذی دارد. وقتی تصمیم گرفتی
که ناشر باشی، باید از وزارت ارشاد اجازه بگیری و اعلام کنی
که انتشارات داری. آن وقت نویسندهها پیش تو میآیند تا
نوشتههایشان را چاپ کنی.
● اگر خاطرهای از دوران کودکیتان دارید، برایمان
تعریف کنید.
§ گفتم که وقتی کلاس چهارم بودم، یک کتاب
نوشتم. بعد تصمیم گرفتم که این کتاب را
چاپ کنم. نزدیک خانه ما،مغازهای بود که
کتاب چاپ میکرد که الان تبدیل به انتشارات
قدیانی شده. رفتم آنجا گفتم آقای قدیانی! من
یک کتاب نوشتهام.
او گفت نمیتوانم کتابت را چاپ کنم و باید بروی
از کتابخانه ملی اجازه بگیری. من هم که تصمیمم را گرفته
بودم، برای رئیس کتابخانه ملی نامهای نوشتم و از او خواستم
که کتاب مرا ثبت کند. ده روز بعد،نامهای به دستم رسید که
خود رئیس کتابخانه ملی برایم نوشته بود. توی آن نامه گفته
بود که کتابم را خوانده و خیلی از آن خوشش آمده؛ امّا چون
من کوچک هستم، نمیتواند به من اجازه بدهد. آن نامه،
بهترین نامهای بود که در تمام عمرم گرفتهام. حالا هم که
خودم بزرگ شدهام، هر وقت بچهها برایم نامهای مینویسند،
جوابشان را میدهم و تشویقشان میکنم که نوشتن را کنار
نگذارند.
[[page 25]]
انتهای پیام /*