
محمدکاظم مزینانی
بوی گلاب
من آن کبوترم که
کز کرده روی گنبد
بال و پرم گرفته
انگار بوی گنبد
♦♦♦
بوی زیارت و شمع
بوی گلاب و گندم
آرام دانه چیدن
از زیر پای مردم
♦♦♦
آه ای کسی که هستی
از جنس سبزه و نور
آه ای شهید گشته
با شهد تلخ انگور
♦♦♦
آه ای کسی که نامت
خورشید بیغروب است
ای آسمان هشتم
پرواز در تو خوب است
[[page 8]]
انتهای پیام /*