
کتاب نهم، ((قصۀ کبوتر)) است. این داستان از زبان یک کبوتر بازگو میشود. هنگامی که پیامبر (ص) و ابوبکر از مکه هجرت میکردند، در راه به غار ثور پناه بردند. عنکبوتی بر در غار تار تنید و کبوتری در آنجا آشیانه ساخت تا دشمنان پیامبر را گمراه کنند.
در کتاب دهم، ماجرای این کتاب نیز از زبان اسبِ ((سراقه پسر مالک)) که یکی از مشرکان بود، بیان میشود.
قصه کتاب یازدهم، از زبان بزی تعریف میشود که حضرت پیامبر در راه هجرت از مکه به مدینه، شیر آن بز را با دست خود دوشیده و سپس نوشیدهاند.
کتاب دوازدهم، ((قصۀ شتر پیامبر)) است؛ شتری که این داستان را تعریف میکند، شتری است که حضرت محمد (ص) در هجرت از مکه به مدینه بر آن سوار بودهاند.
کتاب سیزدهم، ((قصۀ چاه بدر)) است. چاه بدر، شاهد همۀ ماجراهایی است که در جنگ بدر رخ داده است. در این داستان چاه بدر از آنچه در جنگ پیش آمده، میگوید.
کتاب چهاردهم، ((قصۀ کوه)) نام دارد. این داستان از زبان کوه اُحد بیان میشود.
کتاب پانزدهم، ((قصه صخره)) است. در این داستان یک صخرۀ بزرگ ماجرای جنگ خندق را تعریف میکند.
داستان کتاب شانزدهم، از زبان گوسفندی بازگو میشود که به دست زنی یهودی، که کینۀ پیامبر (ص) را در دل داشته، مسموم و برای خوراک پیامبر پخته میشود.
کتاب هفدهم: ((قصۀ نخل بردیده)) نام دارد. این داستان، خاطرات نخلی است که در جوانی، حضرت محمد (ص) در زیر سایۀ آن با مردم گفتگو کرده و آنان را به اسلام دعوت میکردند. بعد از سالها هم که نخل، همۀ شاخ و برگش را از دست داده، باقی ماندۀ تنهاش در محلی قرار میگیرد که پیامبر (ص) برای سخنرانی به آن تکیه میدادهاند.
کتاب هجدهم، ((قصۀ درخت)) است. داستان این ککتاب ماجرای صلح حدیبیه است که از زبان درختی بیان میشود که پیمان صلح در زیر آن درخت بسته شده است.
کتاب نوزدهم ((قصۀ سکه)) نام دارد. در این داستان، برخی از صفات حضرت محمد (ص) مانند امانت داری، صداقت و رعایت حقوق دیگران از زبان یک سکه بیان شده است.
کتاب بیستم، ((قصۀ پرچم)) است. این داستان، مرور کوتاهی است بر ظهور پیامبر، تشکیل نخستین دولت اسلامی، نخستین جنگها، نخستین پیروزیها و در نهایت، واقعۀ رحلت پیامبر (ص) که از زبان پرچم اسلام گفته میشود.
[[page 53]]
انتهای پیام /*