
گزارش دوست
روزی که آسفالت خیابان را با خون مردم شستند
آزاده اکبری خرازی
بعضی شبها هنوز با کابوس آن روز از خواب میپرم. با کابوس بدنهای بیجانی که روی هم ریخته بودند، و خونی که از زیر آنها در جوی خیابان میریخت. هنوز صدای مسلسلها توی گوشم میپیچد. صدای رگبار هلیکوپتر و مردمی که مثل برگهای پاییزی روی آسفالت خیابان میافتادند. حتی الان هم نمیتوانم باور کنم که در آن روز تابستانی، هزاران انسان بیگناه کشته شدند ...
تو آن روزها را ندیدهای. اصلاً نمیدانم که در مورد 17 شهریور 57 از پدر و مادرت پرسیدهای یا نه، شاید پدر و مادر تو هم جزو کسانی بودهاند که در آن تظاهرات شرکت داشتند، در هر صورت آنها حتماً اتفاقهای آن سالها را به یاد میآورند.
هفت و هشت و نه شهریور 1357، مردم در میدان ژاله تظاهرات کردند. آن روزها میدان ژاله خیلی شلوغ بود و عده زیادی کشته شدند. مردم تصمیم گرفتند به یادبود آن چند روز، جمعه را هم تظاهرات کنند. روز قبل، یعنی پنج شنبه، مردم در تظاهراتشان، در لوله تفنگ سربازها گل گذاشته بودند و با آنها نان تقسیم کرده بودند. همه فکر میکردند ارتش با آنها صلح کرده و بالاخره قلب آنها با مردم مهربان شده ...
جمعه ساعت 6 صبح، وقتی اکثریت مردم در خواب بودند، رادیو حکومت نظامی اعلام کرد. این نقشه کثیف
[[page 6]]
انتهای پیام /*