
چی کار می کنی؟
آپیکو: هیچی. دارم دعای «آوه ماریا» را صد بار
رونویسی می کنم.
کریس: صد بار؟ دیوانه شده ای؟
آپیکو: نه، کشیش به من گفت که اگر می خواهم
خدا دعاهایم را قبول کند، باید خیلی دعا کنم.
مایکل: حالا دعایت برای چی هست؟ شاگرد اول
بشوی؟
آپیکو: نه... مادرم مریض است.
پروانه: حالا اگر صد بار از این دعا بنویسی، مادرت خوب می شود؟
آپیکو: نمی دانم.. این. دعا برای مریم مقدس
است.من، از حضرت مریم خواسته ام که مادرم زود خوب بشود.
می نا: چرا نذر نمی کنی؟
آپیکو: یعنی چی کار کنم؟
می نا: ما هر وقت دعایی داریم یا چیزی می خواهیم
غذا و میوه و شربت به معابد می بریم و دعا می خوانیم
دعا،
زبانی جهانی
مایکل از انگلیس وارد گپ شد.
آپیکو از اوگاندا وارد گپ شد.
پروانه: سلام. سلام بچه ها. چه خبر؟ من پروانه
هستم از ایران.
فیجی از ژاپن وارد گپ شد.
می نا از هند وارد گپ شد.
مالدینو: سلام به همگی. من مالدینو هستم از
برزیل.
کریس از استرالیا وارد گپ شد.
آپیکو: بچه ها من امروز سرم خیلی شلوغ است.
شاید مجبور بشوم کمی زودتر بروم.
می نا: چرا؟ مشقهایت را ننوشته ای؟
آپیکو: نه دقیقا...
فیجی: خب، حالا چه رمزی حرف می زنی؟ داری
[[page 30]]
انتهای پیام /*