
ممنوع کردند. الّبته این آخرین باری نبود که آیت الله مفتح
به خاطر حمایت از امام خمینی، دستگیر و تبعید یا زندانی
میشدند. در فاصلۀ سالهای 42 تا 57 یعنی سال پیروزی
انقلاب اسلامی،ایشان بارها دستگیر و زندانی شدند یا به
مناطق گرم و بیابانی اطراف کرمان و اراک تبعید شدند.
لطفاً کمی هم از زندگی خاوادگی شهید مفتح و
ارتباط این شهید با بچّههای بگوئید.
شهید مفتح از کودکی همیشه به مایادآوری میکردند
که اگر کسی نسبت به خانواده مسئولیتپذیر نباشد بنابراین،
حتماً در اجتماع هم نمیتواند انسان مسئولیتپذیری باشد.
شهید علاوه بر این که در اجتماع، انسان مسئولیتپذیری
بودند در خانواده هم در مسئولیتپذیری نمونه بودند.
بهطورمثال با وجود گرفتاریهای پدر، همواره مسئولیت
رسیدگی به امور درسی من و سایر بچۀهای خانه به دوش
ایشان بود. حتّی در اوقات بیکاری هم صمیمیترین همبازی
ما،بازهم پدر بود. البّته بد نیست این را هم بگویم که پدر
با وجود همۀ مهربانی و گذشتشان در بعضی از کارها مثل
امور دینی بسیار سختگیر بودند.
بهترین هدیهای که از پدرتان گرفتید را به خاطر
دارید؟
بله،اگر اشتباه نکنم هدیۀ پدر به مناسبت قبولیام
در دانشگاه،خاطرهانگیزترین هدیهای بود که از ایشان
دریافت کردم.
و در پایان، اگر خاطرهای از پدر به یاد دارید،
برای بچهها تعریف کنید.
فعالیتهای پدر در مسجد قبا،مسجد جاوید و برگزاری
نماز عید سعید فطر توسط ایشان و با حضور انبوه مردم در
تپّههای قیطریه یا راهپیمایی مردم بعد از این نماز باشکوه،
همه از خاطرههایی هستند که همیشه یاد پدر را زنده نگه
میدارند. امّا از میان همۀ این خاطرهها،شور و شوق
فرقی نمیکند!
شهید مفتح در روزهای ورود امام به ایران لطف دیگری
برایم دارد.
به خاطر میآورم شب سیزدهم یا چهاردهم بهمن،
پدر به خاطر مسئولیت سنگین ریاست ستاد استقبال از امام،
نیمههای شب بود که به منزل رسیدند. امّا با وجود خستگی
زیاد تا نزدیک صبح در خانه قدم میزدند و با خوشحالی
غیرقابل وصفی،آوازهایی را زیر لب زمزمه میکردند.
خوشحالی پدر آن قدر برایم تازگی داشت که با شوخی
به ایشان گفتم:
«وقتی شما تا این اندازه از ورود امام و استقبال مردم
خوشحال شدید، دیگر خود امام چه حالی دارند؟»شهید مفتح
لبخندی زد و خطاب به من فرمود: «اگر تمام این جمعّیت
فردا به جای تعریف از امام خدای نکرده،بد ایشان را هم
بگویند، مطمئن باش که در حال امام خمینی تغییری ایجاد
نمیشود. این را بدان که مبارزۀ امام، فقط برای خدا و
به خاطر ادای تکلیف است. پس شکست و پیروزی در حال
او تأثیری ندارد...»
و این جملۀ پدر شاید بهترین و عزیزترین خاطرهای
است که از شهید مفتح برایم به یادگار مانده است.
[[page 7]]
انتهای پیام /*