مجله کودک 80 صفحه 10

کد : 109648 | تاریخ : 04/02/1382

شعر دوست اشک و آب افشین علاء مثل باد، بی­پروا در شتاب بودی تو سوی نهر می­رفتی فکر آب بودی تو خشم در نگاه تو بغض در گلویت بود غرق خاک و خون می­شد هرکه پیش رویت بود تا که پیش چشمانت آب رود پیدا شد خنده بر لبت رویید اخم چهره­ات وا شد تشنه بودی و لب را ذرّه­ای نکردی تر از تو تشنه­تر بودند بچه­های پیغمبر(ص)

[[page 10]]

انتهای پیام /*