مجله کودک 80 صفحه 15

کد : 109653 | تاریخ : 04/02/1382

بعد از گرفتن اجازه به سرعت دست به کار شد هم مقداری از مواد اولیه خورشت برداشت و به انتظار نشست قیافه مادربزرگ بعد از دیدن دست پخت شهرزاد دیدنی بود تصمیم گرفت که تا قبل از رسیدن اربعین سال دیگر، نحوه پختن پلو و خورشت قیمه را یاد بگیرد. در ابتدا مادربزرگ به هیچ وجه راضی نمی­شد اما شهرزاد اصرار کرد: فقط دو قابلمه کوچک و به پائین برگشت حالا ببینید چه غذائی درست خواهد کرد برای گرفتن راهنمائی، نزد خانم رشیدی رفت مادربزرگ: شهرزاد جان، نیت تو خوب بود ولی باید بدانی برای انجام هر کاری، یا باید آن را بلد باشی و یا اینکه اول باید نحوه انجام آن کار را یاد بگیری. در ضمن انشاءالله سال بعد خورشت قیمه می­پزیم. تا صبح زمان زیادی نمانده بود و شهرزاد باید می­رفت تا کمی استراحت کند. اما خوابش نمی­برد.معلوم بود که بازهم در مغزش خبرهائی است و دارد تصمیم­هائی می­گیرد... چطور است که خودم هم نذر کنم و جداگانه مقداری غذا بپزم از اول تا آخرش کار خودم البته اگر بتوانم اجازه­اش را بگیرم از داخل کابینت دو ظرف مناسب پیدا کرد و هم چند مشت برنج یک ساعت بعد و بعد از برداشتن در قابلمه شهرزاد مدتی خیره ماند هرچه نگاه کرد ، کمتر سر درآورد شهرزاد به صحبت­های مهربانانه او گوش داد و پرسید: برای سال آینده چه می­خواهید بپزید

[[page 15]]

انتهای پیام /*