مجله کودک 81 صفحه 15

کد : 109689 | تاریخ : 11/02/1382

و راهی به فکرش رسید. بلند شدو به طرف خانه زن عمویش رفت پری خانم در حیاط مشغول انجام کارهای خانه بود. گلناز:سلام زن عمو علیک سلام گلناز خانم جانم؟چی شده؟ اما گلناز ساکت بود. پری خانم مرتب سعی می کرد سر صحبت را باز کند. گلناز نمی دانست چرا همه آن چیزهایی را که در راه حفظ کرده بود تا بگوید از یادش رفته. به چشمهای زن عمویش زل زده بود. پری خانم پرسید: گلناز جان چیزی می خواهی؟ گلناز سلام داد. پری خانم گفت: قبلاً سلام دادی. علیک سلام. چی شده جانم؟ گلناز:هیچی ،فقط خواستم بگم دیشب تو رادیو می گفت خوردن غاز برای عموها ضرر داره و نمی دانم چی چیه خون اونارو بالا می بره پری خانم رادیو دیگه چی می گفت:گلناز می گفت خوردن تخم غاز برای عموها و زن عموها خیلی خوبست و نمی­دانم چی چیه خون اونا رو... پری خانم که با مهربانی به حرف های گلناز گوش می داد در خانه اش را بست. دست گلناز را گرفت و به راه افتاد گلناز یک روند در مورد ضررهای گوشت غاز برای بدن انسان صحبت می کرد یکباره ایستاد: داریم کجا می­ریم؟ پری خانم: به خانه تان.گلناز:برای چی؟ پری خانم:برای نجات دراز گردن گلناز: گردن دراز. ولی اگر مادرم... بفهمه که من... خیلی عصبانی میشه پری خانم : نگران نباش عزیزم. یه کاریش می کنم. خدایا کمک کن مادر زیاد عصبانی نشه یه عالمه با هم سلام و احوالپرسی کردند پس چرا درباره گردن دراز حرف نمی زنند چشمان گلناز گاهی به دهان زن عمو و گاهی به دهان مادرش دوخته می شد کبری خانم هم گاهگاهی، زیر چشمی به دخترش نگاه می­کرد در بین صحبتشان پری خانم دستی به سر گلناز کشید و گفت: تو برو با درازگردن بازی کن. یک ربع بعد پری خانم خداحافظی کرد و رفت. کبری خانم هم آمد و پیش دخترش نشست. تا آمد چیزی بگوید گلناز گفت:در ضمن از این به بعد مواظبم که گردن دراز سبزی های باغچه را نخورد و خودم هم هر روز حیاط را تمیز می­کنم برای زن عمو خیلی از فایده های تخم غاز گفتم.برای شام فردا شب می توانید آخه بچه مگه این غازه تا فردا چند تا تخم میده؟ گلناز: غازه نه ، گردن دراز

[[page 15]]

انتهای پیام /*