شعر دوست پر زرد قناری ناصر کشاورز میان کوچه بودم که آمد ناگهان باد صدایی کرد و محکم درختان را تکان داد کمی ترسیدم و زود نشستم پای دیوار ولی او داشت چیزی به من می گفت انگار