مجله کودک 89 صفحه 14

کد : 109940 | تاریخ : 05/04/1382

تصویر دوست یک بچه با معرفت! امیرمحمد لاجورد نوشته: مژگان بابامرندی بابا:«رهی ، رهی بیداری؟ روشنایی: «برو بردارت را بیدار کن.» روشنایی: رهی ، بابا می خواهد کباب درست کند... رهی: «خب، خب قلقلک نده.» -: رهی، آجرها را با دقت بچنین!» خوش به حالش، نگاه کن چه بی خیال تاب می خورد. -: «رهی، تند تر باد بزن!» روز جمعه چه خوب است .. بابا هم با ما ناهار می­خورد. روشنایی: «همین جا خوب است بروچند تا صندلی بیاور.» -:«ناهار خوردن اینجا خیلی مزه می دهد. مواظب باش نشکند.» تا بابا نیامده یک تکه گوجه بخورم. چه داغ بود. سوختم. پس کباب چی شد. ما منتظریم!

[[page 14]]

انتهای پیام /*