مجله کودک 94 صفحه 32

کد : 110102 | تاریخ : 09/06/1382

شعر دوست موش کاغذی ناصر کشاورز بابا برایم امروز یک موش کاغذی ساخت آن موش را به شوخی روی تن من انداخت از بس که واقعی بود از جای خود پریدم یک لحظه فکر کردم یک موش زنده دیدم با خنده گفت بابا: ترسی ندارد این موش فوری مرا بغل کرد شد ترس من فراموش از خنده من و او شد خانه شاد و خندان من موش را گرفتم رفتم سراغ مامان

[[page 32]]

انتهای پیام /*