مجله کودک 96 صفحه 12

کد : 110154 | تاریخ : 23/05/1382

داستان دوست محمدعلی دهقانی پیراهن بهشتی به مناسبت تولد حضرت فاطمه زهرا (س) روز مادر بود. در خانه همه خوشحال بودند. غیر از راضیه، چون مادر نمیخواست هدیهای را که راضیه برایش تهیه کرده بود، بپوشد؛ آخر هدیه راضیه، یک پیراهن سبز قشنگ، با پارچهای نرم و لطیف و گلها و پولکهای سفید و طلایی رنگ. راضیه میدانست که مادر این پیراهن را خیلی دوست دارد. از مدتی پیش پولهایش را ذره ذره و سکه سکه توی قلکش جمع کرده بود. تا بتواند این هدیه زیبا را برای روز مادر بخرد. ولی حالا که با یک عالمه شور و شوق و امید، آن را خریده بود. مادرش حاضر نبود آن را بپوشد. نه این که فکر کنی مادر هدیه راضیه را قبول نمیکرد، یا از آن خوشش نمیآمد، نه! اتفاقا خیلی هم از پیراهن خوشش آمده بود. حتی به خاطر آن چند بار راضیه را بوسید و از او تشکر کرد. موضوع یک چیز دیگر بود: مدتی پیش مادر به خاطر یک بیماری جدی، دو هفته در بیمارستان بستری شد. در آنجا با یک خانم بیمار دوست شد که او هم یک مادر بود. اما یک مادر تنها ! چون بچههایش خیلی دور از او بودند و به دیدنش نمیآمدند. حالا هم که روز مادر بود، کسی به دیدن آن مادر بیچاره نمیرفت. تا از او عیادت و احوالپرسی کند، یا با یک هدیه کوچک دلش را شاد کند. آن زن بیمار هم مثل مادر راضیه، سیده بود. فقط اسمش با مادر فرق میکرد. اسم مادر راضیه، «سیده فاطمه» بود، و اسم آن زن، «سیده نرگس». حالا آن زن، در بیمارستان تنها بود و چشم به راه آدمهایی که دوستشان داشت. مادر میخواست به عیادت سیده نرگس برود و روز مادر را به او تبریک بگوید مقداری میوه و شیرینی هم برای او تهیه کرده بود. ولی غیر اینها، دلش میخواست پیراهن سبزی را هم که دخترش به او هدیه داده بود، با خودش ببرد و به آن مادر تنها هدیه کند. راضیه همه چیز را میفهمید، و کارهای مادرش را قبول داشت، ولی نمیفهمید چرا باید مادر هدیهای را که آن قدر برایش عزیز و نازنین بود، به کسی دیگر ببخشد و حتی یک بار خودش آن را نپوشد. دلخوری راضیه از همین بود. «مامان ! آخه امروز روز مادره ! اقلا یک دفعه این پیراهن را بپوش، ببینم به تنت چه طوریه!» مادر، لبخند زد و گفت: «نه دخترم، میترسم اگر بپوشمش، ازش خیلی خوشم بیاید و دیگر نتوانم اونو ببخشم. تازه، اون جوری تو هم دلت بیشتر میسوزه!» ـ چرا هدیه سعید یا بابا را نمیبخشی به اون خانم بیمار؟ ـ چون هدیه سعید و بابا به خوبی و زیبایی هدیه تو نیست، تازه

[[page 12]]

انتهای پیام /*