مجله کودک 102 صفحه 8

کد : 110330 | تاریخ : 03/07/1382

تصویر دوست در جستوجوی دوست نوشته: مژگان بابامرندی امیرمحمد لاجورد محمد مدتی بود که به روستایی، پیش پدربزرگ و مادربزرگش رفته بود. اما حال برگشته بود و دنبال ادامه قصه آخرین شماره مجلهاش میگشت... محمد: «آقا، ادامه این قصه را دارید؟» -: «همین چند شمارهی آخری را داریم.» اما محمد دستبردار نبود و هر چه مجله بود را زیرورو کرد تا شاید آنچه را که میخواهد پیدا کند. حتی داخل دکه را هم گشت و هرچه آقای مجلهفروش اعتراض کرد که همه را به هم ریختی، هیچ گوشش بدهکار نبود که نبود. عاقبت او نشانی جایی را به محمد داد و گفت که هر شماره دوست را بخواهی، آنجا پیدا میکنی. چه ویترین بزرگی! چقدر دوست که من نخواندهام! از آقای فروشنده ادامه قصهاش را خواست. او محمد را راهنمایی کرد تا هرچه میخواهد از قفسه پیدا کند. اما آنچه میخواست در قفسه نبود. به آقای فروشنده گفت: «فکر کنم آنچه میخواهم در ویترین باشد.» سر فروشنده شلوغ بود. همانطور که با مشتری صحبت میکرد در جوابش گفت: «اول برو ببین، مطمئن شو، بعد ...»

[[page 8]]

انتهای پیام /*