مجله کودک 106 صفحه 9

کد : 110475 | تاریخ : 01/08/1382

خودت را این قدر مظلوم نشان نده ... منم قهرمان شجاعی که تو را دستگیر کردم . باز هم دشمن جسور دیگری... این شمشیر تیز بر روی سینه توست . تکان نخور. من حامی مردم فقیر و بیچاره­ام . چرا این گونه نگاهم می­کنی . مگر با تو نیستم ؟ دست­هایت را ببر بالا ، چه گفتید ، مسخره­بازی درآورده­ام ؟ نکند شما هم دلتان می­خواهد به سرنوشت مادرجان دچار شوید ؟! قلب مادر جان! اصلاً یادم نبود . یعنی چه می­شود ؟... خدایا کمک کن . من فقط قهرمان بازی می­کردم . الان قرصش را با لیوانی آب می­آورم . یعنی مادرجان چه برایم گرفته است ؟ خدایا شکرت ! به خیر گذشت . مادر جان به فکر من بود و من با یک فیلم ... دلم می­خواهد خودم باشم . همان نوه کوچک مادر جان !

[[page 9]]

انتهای پیام /*