مجله کودک 107 صفحه 11

کد : 110513 | تاریخ : 08/08/1382

احمد و اسماعیل کامران و مسعود اسم این ، یادم نیست آن که خطّش بد بود حرفهای آخر ، زیر بارانِ گلاب مادران و پسران یک بسیجی خود را دست در گردنِ هم می­رساند به شتاب بوسه­های پی در پی بر سر و بر تنِ هم آخرین توصیه­ها اشک ، غم ، خوشحالی - مادرم ، گریه نکن ! صلوات و حرکت! - گریه­ام از غم نیست ! شهر ، خالی ، خالی ! غصّه دارم ، امّا شادیم هم کم نیست ! با خودم می­گویم : «آه ، تنها ماندم ! رهسپاران رفتند - پسرم محکم باش ! من ، ولی جا ماندم !... - نامه یادت نرود ! - باز جا نگذاری ساک خود را ممّد !

[[page 11]]

انتهای پیام /*