مجله کودک 117 صفحه 30

کد : 110884 | تاریخ : 18/10/1382

داستان دوست از مجموعه داستان های کانگورو کوچولو چتر قسمت دوم نوشته: پاول مار ترجمه: سپیده خلیلی هفته گذشته خواندید که: مادر کانگورو کوچولو اصرار می کند که کانگورو کوچولو و دوستش سگ کوچولو، که برای پیاده روی میروند، با خود چتر هم ببرند. آنها در آغاز می خواهند از چتر به عنوان قایق استفاده کنند، اما با باریدن باران، به زیر چتر می روند. کم کمک بقیه حیوانات هم به آنها اضافه می شوند تا جای که... پس از مدت کوتاهی، کانگورو کوچولو می گوید: «اگر من باید برای همه شما چتر را نگه دارم، شما هم می تواندی برای من کار انجام دهید!» خرگوش با ترس و لرز می پرسد: «کاری انجام دهیم؟ در این باران؟ چه کاری؟» کانگورو کوچولو می گوید: «اگر با من حرف بزنید، زمان برای من خیلی طولانی نمی شود، برای شما هم همین طور.» جوجه تیغی می پرسد: «حرف بزنیم؟ چه حرفی؟» کانگورو می پرسد: «اگر هر کدام یک شعر بگویید، چه طور است؟» جوجه تیغی می گوید: «یک شعر، من نمی توانم. چه لذّتی دارد؟ قافیه ساختن! بهتر است بروم بیرون، خیس بشود سر و تن». حیوانات دیگر هیجان زده برای تحسین او دست می زنند. (فقط کانگورو کوچولو دست نمی زند، چون مجبور است چتر را نگه دارد.) آنها می گویند: «خیلی خوب! فوق العاده است!» جوجه تیغی با تعجب نگاه می کند. اول اصلاً متوجه نمی شود که چه اتفاق افتاده است. ولی وقتی حیوانات دیگر برایش توضیح می دهند که او چه خوب همان لحظه قافیه ساخته است، طوری رفتار می کند که انگار همه اش عمدی بوده است. او می گوید: «بله، شعر گفتن همیشه از من سر می زند. خب، سگ آبی کوچولو، حالا نوبت توست!» سگ آبی کوچولو به فکر می رود و این طور شروع می کند: «من سگ آبی کوچولو هستم...» همه با اشتیاق منتظر می شوند، سگ آبی کوچولو یک بار دیگر شروع می کند: «من سگ آبی کوچولو هستم...» چیز دیگری به فکرش نمی رسد. آن وقت خرگوش به کمک او می آید و می گوید:

[[page 30]]

انتهای پیام /*