
یاد دوست
پشتیبان مردم
خاطرات دوست
*یکی از یاران انقلاب نقل می کند: هفته اول فروردین سال 57 در نجف اشرف به خدمت امام رسیدم. آقا فرموند: «ایران چه خبر بود؟»
عرض کردم: «قم به صورت شهر قیام و ستیز با نیروهای دولتی درآمده است.» فوراً فرمودند: «اینها (حکومت شاه) باید بروند، بی خود معطّلند.»
هنوز این جمله محکم در فکر و مغزم باقی مانده است.
*یکی از شاگردان امام در مطلبی بدین مضمنون نقل می کند، درجلسه ای در نجف، امام فرمودند: «اولین بار که مرا پس از عاشورای 1342 [شب قبل از 15 خرداد 1342] دستگیر کردند و به سلول تک نفری در تهران منتقل کردند، رئیس سازمان امنیت شاه نزد ن آمد و تقاضای مذاکرۀ مستقیم بین من و شاه را طرح کرد. حتی گفت، مانعی ندارد که شاه نزد شما بیاید، شما با هم بنشینید و اختلافات را حل کنید. ولی من در جواب گفتم: «شاه آن قدر بی آبروست که اگر انگشت کوچک خود را به دریا بزند، دریا نجس خواهد شد و حاضر به ملاقات شاه با خود نشدم.
[[page 22]]
انتهای پیام /*