مجله کودک 130 صفحه 40

کد : 111342 | تاریخ : 03/02/1383

عبدالل ابراهیمی 8 ساله از جهرم غزل تهرانی از تهران امین بهرامپور کلاس پنجم «دوستان دوست» ارومیه: ایلقار اردبیلجی 10 ساله محلات: الهه صالحی 10 ساله کاشان: محمد امید اسدالهی 13 ساله (طاهر آباد) اردستان: سعیده، علی و مهدیه گنجی بابلسر: سید ابوالفضل طالبی، سیده احسانه میر آقاپور بابل: امیر حسین زمانی سنندج: طهورا محمدزاده 9 ساله نیشابور: احسان واعظی 11 ساله مشهد مقدس: سیده مرم حداد اسفراین: مهسا و سحر نقاشی زنجان: مهدی محمدی اصفهان: تینا قوی بیان 7 ساله، آرش موسوی 11 ساله، مهسا صالحی 9 ساله، محمد شاکری، شینتا نیلفروشان 12 ساله خانه ای روی ابرها فرشته دختر کوچولویی بود که با مادر بزرگش زندگی می کرد، چون در یک حادثه پدر و مادرش را از دست داده بود مادر بزرگ فرشته کوچولو پیرزن مهربان و خوشرویی بود. او همیشه با تعریف کردن قصه های قشنگ سعی داشت تا غم و غصه را از نوه کوچولویش دور کند ولی فرشته همیشه احساس دلتنگی شدیدی نسبت به پدر و مادرش داشت. مادر بزرگ این موضوع را می دانست. ولی جز با تعریف کردن قصه های قشنگ کار دیگری نمی توانست انجام بدهد. فرشته هم با قصه های شیرین مادر بزرگش انس گرفته بود و همیشه در رویا زندگی می کرد. رویای زندگی روی ابرها! مادر بزرگ در قصه ای به او گفته بود که پدر و مادرش در آسمان ها هستند و چون او دوست داشت که نزدیک پدر و مادرش باشد، در رویاهایش خانه کوچکی در آسمان روی ابرها ساخته بود. خانه کوچک او با یک گلوله پنبه مانند ابر درست شده بود که یک پنجره و در کوچک داشت. در داخل خانه با تکه ابری یک میز و سه صندلی و سه تخت خواب کوچک برای خودش و پدر و مادرش ساخته بود. او فقط از این دنیای خیالی خود لذت می برد. هر وقت با مادر بزرگ به خیابان می رفت و بچه های را می دید که دست پدر و مادرشان را گرفته اند و با خنده و شادی راه می روند. اشک در چشمانش جمع می شد. خلاصه یکی از شب های غم انگیز بود و فرشته حال خوشی نداشت. هنگام شام هم اشتها نداشت و شام نخورد و با گریه به خواب رفت. در خواب پری مهربانی را دید که دو بال کوچک در پشتش داشت. پری لباس سفید رنگی از جنس ابریشم پوشیده بود. او در هوا بال می زد و به طرف فرشته می آمد. فرشته از دیدن پری خیلی خوشحال شده بود. پری بدون آنکه حرفی بزند دست او را گرفت و با خودش به آسمان برد. در آسمان فرشته خانه کوچک ابری خودش را دید که از آن نوری به چشم می خورد. فرشته خیلی تعجب کرد. این نور چه بود؟ او دست پری را رها کرد و سریع به طرف خانه ابری اش رفت و در خانه را باز کرد. با دیدن پدر و مادرش دهانش از تعجب باز شد. از خوشحالی فریادی کشید و به سمت آنها دوید و خودش را در آغوش مادرش انداخت. اشک از چشم هایش جاری شده بود. فرشته مدام تکرار می کرد: «مادر، پدر، چرا مرا تنها گذاشتید؟ من با شما اینجا می مانم و دیگر بر نمی گردم!» اما پدر و مادرش گفتند: «نه دخترم! تو باید بمانی و انسان موفق و بزرگی شوی. این طوری روح ما هم شاد می شود». صبح فردا وقتی فرشته از خواب بلندش ، دیگر دختر غمگین نبود. او تصمیم گرفته بود شاد باشد و انسان موفقی بشود. اشکان زکریایی از ساری 1- پرده های دم، حرکات راست و چپ حرکت افقی توسط این قمست انجام می شود. 2- برای بالا یا پایین رفتند خلبان بالگرد با تغییر دادن زاویه سکان روی پرده های اصلی بالگرد را بالا یا پایین می برد. 3- برای حرکت به عقب یا کج شدن پره های بزرگ و اصلی نیرو را اعمال می کنند. 4- تثبیت کننده بالگرد 5- موتور

[[page 40]]

انتهای پیام /*