مجله کودک 133 صفحه 18

کد : 111452 | تاریخ : 24/02/1383

بحیرا و نوجوان بازرگان فصلی کوتاه از داستان کودکی و نوجوانی پیامبر عزیز ما حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)- 4 محمد (ص) چهار سال چوپانی کرد و در این مدت کار سخت و زحمت بسیار همراه با تفکر طولانی در تنهایی و خلوت صحرای حجاز او را چنان پخته و ورزیده کرد. که در سن 12 سالگی مانند مردهای بالغ و جا افتاده به نظر می رسید. در این موقع بود که ابوطالب تصمیم گرفت برادرزاده اش را همراه خود به یک سفر بازرگانی ببرد. محمد از این تصمیم خیلی خوشحال شد. او سفر را بسیار دوست می داشت و دلش می خواست فرصتی به دست آورد تا به سرزمین های دور و دورتر سفر کند و دیدنی های زمین خدا را بهتر و بیشتر ببیند. کمی بعد ابوطالب و برادرزاده اش همراه با کاروانی کوچک راهی سفر شدند. آنها روزها و شب های زیادی راه پیمودند. تا به سرزمین شام رسیدند. کاروان نزدیک شهری به نام «بصرا» توقف کرد. در ان محل یک صومعه وجود داشت که مردی به نام «بحیرا» در آن زندگی می کرد. درباره بحیرا مردم حرف های زیادی می گفتند بیشتر مردم عقیده داشتند که بحیرا یک زاهد مسیحی است و در بین روحانیان مسیحی مقام و مرتبه بالایی دارد. اما آن مرد در اصل مسیحی نبود و مذاهب «مانوی» داشت یعنی از پیروان مانی بود. به هر حال چه مسیحی و چه مانوی بحیرا مردی تنها بود که در صومعه زندگی می کرد و بیشتر اوقات خود را به عبادت خداوند بیشترین مسافتی که تا آن زمان به وسیله خودرو طی شده بود مربوط به «برتابنز» است. او یکشب که کارل در منزل نبود برای دیدن مادر خود 62 مایل را از مانهایم به محل سکونت مادرش طی کرد. این اولین مسافرت طولانی حرکت با خودرو بود.

[[page 18]]

انتهای پیام /*