مجله کودک 139 صفحه 19

کد : 111564 | تاریخ : 04/04/1383

در این وقت یکی از یاران پیغمبر به نام «عمار» حرفهای پیرمرد را شنید . جلو رفت و از او پرسید : گردنبند را چند می فروشی ؟ پیرمرد گفت : به اندازه غذایی که سیرم کند و لباسی که تنم را بپوشاند و پولی که مرا به خانه برساند . عمار گفت : من این گردنبند را از تو خریدم . به غذایی از نان و گوشت ، لباسی از پارچه های یمن ، و چهارپایی که تو را به خانه ات برساند ،غیر از اینها هشت دینار طلا و دویست درهم نقره هم می دهم . عمار ، پیرمرد را به خانه برد و قیمت گردنبند را همان طوری که گفته بود به او پرداخت . بعداز رفتن پیرمرد عمار گردنبندی را در پارچه ای تمیز پیچید و به دست غلام خود داد و به او گفت : پیش رسول خدا برو و به ایشان بگو که تو را و این گردنبند را به ایشان بخشیده ام ! غلام ، پیش پیامبر رفت و پیغام عمار را رساند . پیامبر اکرم (ص) نگاهی به گردنبند کرد و فرمود : من هم تو را و این گردنبند را به دخترم می بخشم . غلام به حضور حضرت فاطمه زهرا (ع) رسید و پیغام رسول خدا را رساند و گردنبند را به ایشان داد . فاطمه (ع) خدا را شکر و سپاس گفت و فرمود : من هم تورا در راه خدا آزاد کردم . به هر جا که می خواهی برو ! غلام از دختر پیامبر تشکر کرد و با شادمانی گفت : راستی که چه گردنبند پربرکتی بود ! گرسنه ای راسیر کرد ، برهنه ای را پوشاند ، بینوایی را به مال و نوا رساند ، پیاده ای را سوار کرد ، برده ای را آزاد کرد . و دست آخر به صاحب خودش برگشت ! از سال 1958 میلادی به بعد کمپانی فیات از قدرت های مهم اقتصادی و صنعتی ایتالیا شد . تقریبا تمامی تاسیسات راه آهن و ریل لوکوموتیوها در اختیار کمپانی فیات بود . اراضی «میرافیوری» و کارخانجات درون آن قطب اقتصادی و صنعتی مهم ایتالیا شدند .

[[page 19]]

انتهای پیام /*