مجله کودک 147 صفحه 3

کد : 111900 | تاریخ : 29/05/1383

لطیفه مرد: آقای دکتر، من شب ها خوابم نمی برد. امّا روزها در اداره خواب می روم. دکتر : تخت خوابت را ببر اداره، میز کارت را هم ببر خانه! * معلم : (( اگر گفتی برق منزل با برق آسمانی چه فرقی دارد؟)) شاگرد : آقا اجازه ، برق آسمانی مجانی است ولی برای برق منزل باید پول داد! رامتین شاهینی نژاد 13 ساله / از شهرک مارلیک کرج کلاغی که نمی خواست کلاغ باشد در شهری بزرگ و زیبا کلاغی سیاه رنگ و نوک دراز زندگی می کردکه عاشق بازی کردن و پرواز بود. ولی به خاطر صدای ناهنجار و بدن سیاهش کسی او را دوست نداشت و هر وقت که می خواست بخواند ، مردم هر چه دم دستشان بود به طرفش پرت می کردند. مدت ها گذشت و کلاغ از این وضع زندگی خسته شده بود و مدام در فکر چاره ای بود که ناگهان به یک کارگاه نقاشی بر خورد. پس از کمی فکر تصمیم گرفت تا به وسیله آن رنگ های زیبا و مختلف بدنش را رنگ آمیزی کند ؛ مشغول شد و سر و صورت ، بال ها ، پاها و زیر بال و پرش را هم رنگ کرد. اما تا از آنجا خارج شد باد سختی وزید و تمام رنگ های روی بدن کلاغ پاک شد و رفت. و هر چقدر هم که این کار را تکرار می کرد باز هم اتفاقی می افتاد و رنگ ها پاک می شدند. نا امید و خسته شده بود و در هوا مشغول پرواز کردن بود که با خود گفت : (( ای کاش می توانستم کاری مفید و سرگرم کننده انجام دهم تا مردم از من خوششان بیاید. که یکدفعه به جمعی برخورد کرد که در میان آنها مردی با میمونی که همراه داشت مشغول سرگرم کردن مردم بود و همه مردم برای او هورا می کشیدند. با خود گفت : ((مگر من چه چیزی از آن میمون کم دارم. من هم می توانم کار های جالبی انجام دهم.)) پس از کمی تمرین به خانه بزرگی رفت و وارد آن شد و آن حرکات تمرین شده را انجام داد و اهالی آن خانه از کلاغ خوششان آمد و از او در قفس نگهداری کردند. کلاغ در روز های اول وقتی مردم را شاد می کرد، خیلی خوشحال می شد و در عوض کارهایش به او لباس های زیبا آجیل و غذاهای خوشمزه هم می دادند. اما پس از چند روز وقتی کلاغ از پنجره ، منظره بیرون و پرواز پرنده ها را نگاه می کرد و خودش هم از این وضع خسته شده بود. دوست داشت هر چه زودتر از قفس رهایی یابد. ماه ها گذشت کلاغ روز به روز افسرده تر غمگین تر می شدتا در یکی از روز های بهار توانست از قفس فرار کند و دوباره در آسمان به پرواز در آید. شایان علی بمانی از تهران امین مشایخی / 6 ساله / از شیراز محدثه حسینی / 9 ساله از شیراز پاسخ دوست آقای عبّاس گراوندی نور از کرمانشاه لطفاً یکی از داستان هایت را به صورت کامل برای مجله بفرست تا اگر مناسب بود ، شما هم به جمع دوستان و همکاران افتخاری مجله دوست بپیوندی. خانم حکیم نفیسی از دزفول پیشنهاد شما را به سردبیر مجله منتقل می کنیم. آقای ایمان ذبیحی از تهران برای چندمین بار یادآوری می کنیم که مطالب صفحه سرگرمی و جدول تنها جهت استفاده شما چاپ می شود و نیازی به ارسال آن برای شرکت در مسابقه نیست. مقدمه فضای بی پایان ، پر از ناشناخته ها، اسرار و سیارات گوناگونی است که بشر هر چقدر در راه شناسایی آنها گام بر می دارد، به دانش کم خود بیشتر آگاه می شود. کتاب در مجله این شماره ، شما را ابتدا با مریخ آشنا می کند، سپس موضوع نور و مغناطیس در فضا را مطالعه خواهید کرد. در لا به لای مطالب، سیارات منظومه شمسی به تناوب ارایه می شوند. معرفی بزرگانی مثل ((کپلر)) نیز در انتها ی کتاب آورده شده است. هفته آینده با شاتل های فضایی ، زحل، قمرهای سیارات، شبه ستاره ها و مطالب متنوع دیگری درباره فضا و نجوم آشنا خواهید شد.

[[page 3]]

انتهای پیام /*