
قصه های قهرمانی
دست خدا؛ قلعه گشا !
قسمت آخر
علی (ع)، وقتی نزدیک قلعۀ اصلی خیبر رسید، رئیس قلعه، که مردی به نام « مرحب خیبری » بود، در حالی که زرۀ ضخیم و سنگینی پوشیده بود و کلاهخود * عظیمی به سر داشت، بیرون آمد و با صدای بلند شعری خواند که معنایش این بود : « همۀ اهل خیبر می دانند که من مرحب، پهلوانی بزرگ و کار آزموده و سراپا پوشیده در سلاح جنگ هستم ! »
علی در پاسخ مرحب، شعر دیگری سرود که معنایش این بود : « من کسی هستم که مادرم مرا حیدر (یعنی شیر) نام داده و مانند شیر بیشه ها، دارای گردن و بازوهایی نیرومند هستم »
به نظر می رسد پاهای بلند طاووس، قدرت دویدن زیادی به پرنده می دهد. اما اینگونه نیست. وجود پرهای بلند بدن و انتهای آن، سرعت حرکت پرنده را بسیار کم می کند.
[[page 18]]
انتهای پیام /*