
فریده روحی نژاد/12ساله/از قم مهران حاجی رجبی/7ساله/از تهران فائزه معمار/10ساله/از بیرجند
مهمان خوب خدا
از یک نسیم زیبا / چادرنمازی ساختم / گلبرگ لاله ها را / یک مهر جا نهادم
* * *
با آب چشمه آرام / زیبا وضو گرفتم / شعر ستاره ها را / به سوی او گرفتم
* * *
سجاده ام سبزه بود / ذکر لبم خدا بود / همراه شاپرک ها /وقت گل دعا بود
* * *
با یک بغل ستاره / رفتم به سوی دعا / سوار بال لاله / مهمان خوب خدا
فروع سامی گروه سنی (د) مرکز سمیرم « کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان »
« بهاره دختر مهربان »
روزی بود و روزگاری، در یک روستای کوچک دختر کوچولویی به نام بهاره با مادرش در کلبه ی کوچکی تنها زندگی می کردند. روزی مادر بهاره مریض شد و بهاره هم هر کاری کرد نتوانست مادرش را خوب کند. بهاره تصمیم گرفت تا به طرف جنگل برود تا شاید بتواند دارویی به دست آورد و مادرش حالش بهتر شود. در همین میان کلبه ای را رو به روی خود دید. در زد و وارد شد. ناگهان به پیرمردی دانا برخورد کرد. پیرمرد دانا به او گفت که باید به مادرش معجونی از گیاهان دارویی بدهد تا او بخورد و حالش خوب شود. و بعد پیرمرد دانا آن معجون را به بهاره داد بهاره هم آن معجون گیاهی را به مادرش رساند. مادرش معجون را خورد و حالش خوب شد و دوباره با دخترش بهاره به خوبی و خوشی زندگی کردند.
« مهسا ساعد برهمند 10 ساله از شهرستان رشت »
« دوستان دوست »
ο بابل : امیرحسین زمانی ο قزوین : فرهنگ طولانی 10 ساله ο قم : محمّداحسان بختیاری، هاجر روحانی 11 ساله
ο ماهشهر : مصطفی کوه پیمایی اردکانی ο بندرعباس : مهسا خیراندیش ο سرخس : مهرناز و بهناز شیخی
ο کاشان : ایمان رنجبر، زهرا خلیل پرور
ο تهران : بهاره کنجکاو فرد، حورا آقایی، زهرا تمرتاش، الهه و هانیه ایران نژاد
صنعت چاپ و نشر، یکی از مهمترین صنایع در زندگی انسان است. دستگاه های چاپ به صورت 4 رنگ، کتاب ها و تصاویر را به صورت رنگی چاپ می کنند. این صنعت، نیروهای متخصص خود را داراست.
[[page 40]]
انتهای پیام /*