
هستی و این همه سختی
امیر محمد لاجورد
هستی : « یکی نیست به من بگه آخه دختر چکارشان داشتی ؟ هر کدام داشتند کار خودشان را می کردند ها . مامان طفلکی که از صبح تو آشپزخانه دستمال به در و دیوار می کشید . بابا هم که دیوارهای حیاط رو رنگ می زد . دلم برایشان سوخت ... »
هستی : « بابا جونم خسته شدی آخه امروز مثلا روز تعطیلیه ، باید بعد از یه هفته کار کردن استراحت کنین . خیس عرق شدین . » بابا : « خیلی وقت بود دنبال فرصت بودم تا دیوارهای حیاط رو رنگ کنم . »
مامان : « حرف تو کله ات نمی ره . » بابا : « من حرف حساب تو کلم نمیره یا شما که هر چی می گم بازم هی حرف خودتو می زنی ؟»
-« چرا نزنم ؟ دروغ می گم ؟ »
- : « ببین یه روز تعطیلی چطور اوقات آدم رو ... »
- : « من تلخش می کنم یا شما که ... »
عجب اشتباهی کردم . این قدر اصرار کردم تا بابا راضی شد و آمد تو . خودم هم رفتم نشستم نقاشی کنم . نمی دانم چی شد که شروع کرده بودند با هم به جر و بحث کردن . یکی مامان می گفت ، یکی بابا . صداشون هم بلند شده بود . هوار هوار حرف می زدن . رفتم پیششان بلکه آرامشان کنم ، اما هر چی می گفتم که ... نخیر ، انگار اصلا حرف مرا نمی شنیدند .
مامان : « بهت بگم آقا ، اگه بخوای با من لج کنی ... »
بابا : « پس شما هم خوب گوش کن خانم ... »
مامان : « دستت رو بیار پایین صحبت کن که اصلا خوشم نمیاد . »
بابا: « پس چطور وقتی تو با انگشت روی میز خط و نشان می کشی من چیزی نمیگم ، چقدر خیار پوست می کنی ؟ اعصابم خرد شد . »
مامان : « چه می دونم هوش و حواس که برای آدم نمیذاری . »
تام
توماس کت یا همان تام ، گربه بد جنسی است که همیشه به دنبال جری است . ام او در پس ظاهر بدجنس خود ، گاهی قلب مهربان و احساساتی نیز دارد . تام در اولین قسمت های تام و جری ، به نام « جاسبر » شناخته می شد .
[[page 8]]
انتهای پیام /*